مقالات آموزشی
دبيرستان 14خردادبوكان
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1398برچسب:, :: :: نويسنده : آرتور بوکانی

فلسفه آموزش و تدریس

 

همه جوامع انسانی گذشته و حال، علاقه ویژه ای به آموزش داشته اند و برخی محققان گفته اند تعلیم (که یکی از فعالیت های آموزشی است) دومین حرفه کُهن است. همه جوامع برای پشتیبانی از فعالیت ها و نهادهای آموزشی منابع کافی اختصاص نمی دهند، اما دست کم به نقش محوری آنها معترفند که دلایلش هم معلوم است، چون اولاً معلوم است بچه ها وقتی به دنیا می آیند بی سواد و بی دانش هستند و از هنجارها و دستاوردهای فرهنگی جمع یا جامعه ای که از آن سر در آورده اند هیچ نمی دانند؛ اما به کمک آموزگاران، معلمان غیرحرفه ایشان در خانواده و محیط پیرامونشان (و نیز به کمک منابع آموزشی ای که رسانه ها و اکنون اینترنت فراهم کرده)، ظرف چند سال می توانند بخوانند، بنویسند، حساب کنند و (دست کم در بیشتر موارد) به گونه ای فرهنگ پسند رفتار کنند. 

برخی افراد این مهارت ها را آسان تر از دیگران فرامی گیرند و بنا براین آموزش به عنوان سازوکار طبقه بندی اجتماعی عمل می کند و بی شک اثر عمده ای بر سرنوشت اقتصادی فرد دارد. به بیان چکیده تر، در حالت ایده آل آموزش افراد را به مهارت ها و دانش قابل توجهی مجهز می کند که به آنها مجال می دهد اهداف خودشان را تعریف و دنبال کنند و نیز به آنها مجال می دهد همچون شهروندانی بالغ و مستقل زندگی اجتماعی را آغاز کنند.

اما بیان مطلب به صورت بالا بسیار فردگرایانه است. بهتر است از منظری اجتماعی نیز به موضوع نگاه کنیم، زیرا نگرش مان را کمی تغییر می دهد. این منظر اجتماعی به ما نشان می دهد در جوامع تکثرگرا مثل مردم سالاری های غربی، گروه هایی هستند که مشتاقانه از رشد افراد مستقل حمایت نمی کنند، زیرا چنین افرادی می توانند با تفکر مستقل و زیر سوال بردن هنجارها و باورهای جمعی یک گروه را از درون ضعیف کنند.

از منظر گروه هایی که بقای شان از این طریق به خطر می افتد، آموزش رسمی کشور لزوما چیز مطلوبی نیست، اما به انحای دیگر حتی این گروه ها هم برای بقای شان به فرآیندهای آموزشی وابسته هستند، همان طور که جوامع بزرگ تر و ملت دولت هایی که گروه های مذکور جزوشان هستند، چنیناند؛ زیرا همان گونه که جان دیویی در فصل آغازین کتاب مردم سالاری و آموزش (۱۹۱۶) می گوید، آموزش به گسترده ترین معنی، وسیله تداوم اجتماعی حیات است. دیویی خاطرنشان می کند «واقعیت های ناگزیر اولیه تولد و مرگ هریک از اعضا در گروه اجتماعی» آموزش را ضروری می کند، زیرا علی رغم این ناگزیری زیستی حیات گروه ادامه می یابد. اهمیت خطیر اجتماعیِ آموزش را این واقعیت نیز تاکید می کند که وقتی بحرانی جامعه را به لرزه درمی آورد، تصور بر این است که این نشانه فروپاشی آموزش است و آموزش و آموزگاران مقصر دانسته می شوند.

عجب نیست که چنین حوزه اجتماعی مهمی هزاران سال است که توجه فیلسوفان را جلب کرده است، بخصوص از آن جهت که مسائل پیچیده بسیاری هست که اهمیت فلسفی زیادی دارند. فلاسفه در بررسی های جدید تنها به برخی مسائلی که طی اعصار انگیزنده بحث های مهم بوده اند، پرداخته اند و به هیچ وجه همه آن مسائل را بررسی نکرده اند؛ مسائلی که بحث مذکور بر محور آنها چرخیده براساس اصطلاحات مأنوس فیلسوفان آموزش عبارت بوده اند از: آموزش به عنوان انتقال دانش در برابر آموزش به عنوان پر و بال دادن به پژوهش و مهارت های تعقل که منجر می شوند به رشد استقلال (این تقریباً همان کشمکش میان آموزش محافظه کارانه و آموزش ترقی خواهانه است و ارتباط تنگاتنگی دارد با دیدگاه های مختلف درباره کمال پذیری انسان و این بخشی از فلسفه مواد آموزشی بوده است.

یادگیری چگونه ممکن است و یاد گرفتن یعنی چه ۲ دسته از مسائلی که مربوطند به بحث توانایی هایی که هنگام تولد وجود دارند و نیز به بحث سیر (و مراحل) رشد انسان و به این که چنین سیری چه اندازه منعطف است و بنا براین چقدر می شود بر آن تاثیر گذاشت و تغییرش داد، کشمکش میان آموزش آزادیخواه و آموزش حرفه ای و این مساله مشترک که کدامیک تقدم دارد آموزش برای رشد فردی یا آموزش برای شهروندی (و بحث این که آیا این تفکیک درست است یا نه)، تفاوت های آموزش با آموزش فرهنگ ((enculturation) در صورت وجود تفاوت)، تفاوت های آموزش دادن، تعلیم، پرورش، و القاء، نسبت آموزش با حفظ ساختار طبقاتی جامعه، و بحث این که آیا می توان به طبقات یا گروه های فرهنگی مختلف به نحو عادلانه برنامه های آموزشی ای داد که محتوا یا اهدافشان فرق داشته باشد؟ آیا حقوق کودکان، پدر و مادر، و گروه های فرهنگی اجتماعی یا قومی تعارضی دارند یا نه و اگر دارند آیا آموزش باید به باورها و رسوم همه گروه ها احترام گذارد و اصلا چگونه می توان به این هدف نائل آمد؟ و یک سلسله بحث های پیچیده درباره نسبت آموزش با اصلاح اجتماعی که محورش عبارت است از این که آیا آموزش ذاتاً محافظه کار است یا می تواند عاملی برای تحول اجتماعی باشد؟

قابل توجه است که یکی از اولین شاهکارهای سنت فکری غرب یعنی جمهوری افلاطون به مسائل جالب فلسفی که بالا به آنها اشاره کردیم به علاوه مسائل دیگری که مجال ذکر آنها نیست پرداخته است. آلفرد نُرث وایتهد در جایی می گوید تاریخ فلسفه چیزی نیست جز پانوشت هایی بر فلسفه افلاطون، و اگر منُن و قوانین را به جمهوری بیفزاییم، این مطلب بویژه درباره تفکر آموزشی و فلسفه آموزش هم درست است. تشریح این حوزه [یعنی فلسفه آموزش] را باید با برخی ویژگی های آن شروع کرد که ممکن است موجب سردرگمی شوند یا توصیف جایگاه آن را دشوار کنند. از جمله این ویژگی ها تعاملات میان فلسفه آموزش و علمی است که فلسفه آموزش از آن منشعب شده است.

دی.سی.فیلیپس -مترجم: علی اصغری

منبع: استنفورد، قسمتی از مقاله philosophy of education - روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )

________________________________________________________

مغزهای خارق العاده

ترجمه: محمد غزنوی

مغز یک انسان بالغ حدود یکصد میلیارد نورون (سلول عصبی) دارد، هر کدام از این نورون ها به وسیله پنج هزار سیناپس یا حتی بیشتر، با نورونهای مجاور خود ارتباط برقرار می کنند. مغز این توانایی را دارد که در هر ثانیه یک میلیون ارتباط جدید برقرار کند. مغز می تواند اطلاعات مربوط به یک قرن زندگی (البته اگر کسی این قدر زنده بماند) را ثبت، بازیابی و اصلاح کند. مغز با استفاده از انواع حس گرها (اعم از حساس به لرزش، پرتوهای مغناطیسی، موادشیمیای و فشار) اطلاعات محیط پیرامون ما را در چند میلی ثانیه اولویت دهی و طبقه بندی می کند.

 

مغز حدود 640عضله را هماهنگ می کند و محتوای انرژی، تولید مثل و علائم حیاتی را تحت کنترل دارد.

با اندکی فکر و آزاد کردن ذهن، به فلسفه وجود خویش پی می بریم و از تجربیات خود و تجربیات افرادی که تا به حال ندیده ایم، آموزش های لازم را کسب می کنیم.

اما بعضی مغزها توانایی های بیشتری از سایر مغزها دارند!

چرا برخی افراد باهوش تر و با استعدادتر هستند؟ آیا عاملی فیزیکی یا فیزیولوژیکی در این اثر نقش دارد؟

 اکنون ما به بررسی بعضی ازاین مغزهای خارق العاده می پردازیم و خواهیم دید که چرا بعضی از مغزها فراتر از حدود توانایی های مغز انسان به نظر می رسند.

ضریب هوشی بالا

هوش، مفهومی مشکل برای توضیح دادن است، بنابراین، عدم توانایی در نشان دادن مکان مرتبط باهوش در مغز امری غیر منتظره نیست. بیشتر مطالعاتی که تاکنون صورت گرفته، عواملی چون اندازه، حجم، وزن یا محیط مغز را باهوش فرد مرتبط می دانند. برای نمونه، «ساندرا ویتلسون» از دانشگاه «مک مستر» کانادا، مغز 100 فرد را که درزمان حیات خود نمره هوشی (IQ)متفاوتی را در آزمون های مربوطه کسب کرده بودند، پس از مرگ آنها مورد بررسی قرار داد. وی دریافت اگر چه ارتباط های مثبتی بین حجم نیمکره های مغز و نمره ضریب هوش افراد وجود دارد، اما این ارتباط ها به عوامل دیگری مثل جنسیت، دست چپ یا راست بودن فرد هر نوع آزمونی که فرد در آن نمره هوش دریافت کرده است، نیز بستگی دارد. برای مثال، هوش بالا در استفاده از کلمات در برابر تصاویر(هوش شفاهی یا verbal intelligence) به طور قوی در زنان با حجم مغز مرتبط بود و در مردان به راست دست بودن آنها. همچنین در زنان، توانایی تجسم فضایی ارتباط زیادی با حجم مغز آنان داشت، اگرچه این ارتباط ضعیف تر از ارتباط هوش شفاهی با حجم مغز بود.

یقیناً اندازه مغز تمام داستان نیست. در خانم ها و آقایان با اندازه بدنی یکسان، مغز خانم ها کوچکتر است، با این حال تفاوت چشمگیری بین مغز خانم ها و آقایان وجود ندارد. در کتاب رکوردهای گینس، زنی به نام ماریلین واس ساوانت» در بین سالهای 1986 تا 1989 رکورد داشتن بالاترین (IQ) را به نام خود ثبت کرده است. اما مشخص شده به علت محدودیت ها و دشواری های زیاد در تعیین نمره هوش فرد، طبقه بندی افراد بر حسب نمره هوش با محدودیت های زیادی همراه است. برای مثال مشخص شده نمره هوش واس ساوانت، بسته به نوع آزمون، شرایط آزمون و روز انجام آن بین 186 تا 228 متغیر بوده است.

اگر اندازه مغز نمی تواند همه چیز را روشن کند، آیا فعالیت مغزی می تواند سر نخ هایی را ارائه کند؟ در سال 2000 یک گروه تحقیقاتی به رهبری«جان دانکن» از دانشگاه کمبریج انگلستان، منطقه ای از مغز را به نام «نقطه(1)G» شناسایی کردند که به نظر می رسد با هوش عمومی مرتبط است و در آزمون های (IQ) مورد ارزیابی قرار می گیرد. تصویر برداری های PETنشان دادند که روش هایی که برای اندازه گیری هوش عمومی یا «هوش G» تعریف شده اند، نمی توانند بخش های زیادی از مغز را آن طور که انتظار می رود در گیر کنند، بلکه باعث ایجاد فعالیت در بخش هایی بسیار اختصاصی در «قشر پیشانی - جانبی»(2) مغز می شوند. در مورد فعالیت هایی که در بخش G به خوبی اندازه گیری نمی شوند. شاخص های فعالیت پیچیده تر می شوند. کاملاً مشخص نیست که این یافته ها به چه معنا خواهد بود یا این منطقه چه کاری انجام می دهد، اما به نظر می رسد کارآیی و ارتباطات مغزی و فعالیت تمرکز یافته ممکن است مهم تر از اندازه مغز باشد.

هوش ممکن است با «حافظه عملکردی»(3) نیز مرتبط باشد، این بخش در شیار پیشانی جلویی و میانی (4) واقع شده است که منطقه ای نزدیک نقطه G مغز است. اغلب امکان آموزش حافظه عملکردی با تمرین ممکن است و این تمرین ها می تواند(IQ) را افزایش دهند، به خصوص در مورد هوش سیا (5) که توانایی حل مسائل جدید را فراهم می کند. با این حال، این روش ممکن است به جای شناسایی ساختارهای مغزی مرتبط با هوش، فقط نمرات بهتر در آزمون هوش را سبب شود.

اخیراً «فیلیپ شاو» از مؤسسه ملی سلامت روان در بالتیمور، یک تفاوت تکاملی مرتبط با (IQ) را یافته است. گروه تحقیقاتی او، بیش از 300 فرد کودک و نوجوان بین 8 تا 18 سال را در مورد مطالعه قرار دادند و آنها را در سه گروه (IQ) متوسط (IQ > 108) و IQ بالا (IQ > 120) و IQ فوق العاده (IQ > 120) تقسیم بندی کرده اند. با بررسی قشر مغز در این افراد، آنها متوجه شدند که تا سن 18 سالگی هیچ تفاوتی بین اندازه قشر مغز در بین افراد سه گروه مختلف وجود ندارد. اما آنها با بررسی بیشتر قشر مغز افراد متوجه شدند که در افراد گروه IQ متوسط، ضخامت قشر مغز تا سن 8 سالگی به حداکثر خود می رسید و سپس شروع به نازک شدن می کرد، اما در افراد گروه IQ فوق العاده ضخامت قشر مغز تا سن 7 سالگی نسبت به گروه IQ میانگین نازک تر بود اما ضخیم شدن آن تا سن 11 تا 12 سالگی ادامه پیدا می کرد و بعد از آن شروع به نازک شدن می کرد. گروه IQ بالا در بین او دو گروه قرار می گرفتند. شاو نتیجه گرفت که هوش یک پدیده پویاست که با شکل گیری مغز در این دوران مرتبط است. http://www.rasekhoon.net/

___________________________________________________

روش های مطالعه صحیح

 

مهندس جوزدانی  

*** دوستان عزیز، قبل از شروع مطالعه حتماً هدفتان را مشخص کنید. این هدف می‌تواند لذت بردن از یک رمان،‌ فهمیدن و درک یک مطلب، شرکت در کنکور یا آمادگی برای امتحان و ..... باشد.

*** برای مطالعه مطالب، بهتر است در ابتدا به صورت کلی و اجمالی مرور کنید و سپس مطالعه جزئیات را شروع کنید.

*** برای تصمیمات و کارهای روزمره خود برنامه‌ای را دنبال کنید. برنامه‌ریزی، همت و پشتکار، پله‌های موفقیت را تشکیل می‌دهند. پس طبق برنامه عمل کنید و از اینکه نتوانستید کل برنامه را در مدت زمان مقرر تمام کنید، مایوس نشوید. 

*** گام نخست و اساسی در مطالعه، نحوه مطالعه است. هر وقت مطلبی را می‌خوانیم نخست باید معنای آن را درک کنیم. اکثریت عظیمی از خوانندگان کمتر به این موضوع اهمیت می‌دهند و فقط آن چه را که واضح است یا فکر می‌کنند فهمیده‌اند، مطالعه می‌نمایند.  

*** مطالعه همانند انجام هر کار یا فعالیت دیگر، نیازمند استفاده از روش درست است. رشد و شکوفایی اندیشه، توانایی‌ها و فرهنگ هر انسان به کمیت و کیفیت مطالعه وابسته است. اگر به دقت بررسی کنیم می‌بینیم که یکی از دلایل افت تحصیلی برخی از دانش‌آموزان این است که شیوه مطالعه آنها بر طبق اصول صحیح مطالعه نیست و عدم رعایت اصل و بهداشت مطالعه موجب پایین آمدن سطح کارایی و بازدهی انسان، تضعیف روحیه، کاهش اعتماد به نفس و خستگی و دلزدگی از مطالعه می‌شود. واقعیت در این است که در دنیای امروز که عصر اطلاعات و نبرد اندیشه‌ها و مغزهاست و انسان با انبوه فزاینده اطلاعات اعم از کتاب، مجله، روزنامه و … مواجه است، نمی‌توان با همان روش‌های قدیم پیش رفت. در جهان امروز مطالعه ضرورت پیشرفت است.

*** شما می‌توانید با توجه به اهداف خود، برای مطالعه مطالب گوناگون از روشهای مختلف استفاده کنید.

*** برای مطالعه یکسری راهکارهایی وجود دارد که سعی می‌کنیم به طور مختصر در این نوشته برای شما دوستان ذکر کنیم که رعایت آنها برای همه افراد مفید و ضروری به نظر می‌رسد.

*** وقتی شما ابتدا مفاهیم کتب درسی را بطور عمیق مورد مطالعه قرار دهید (متن درس – مثال‌ها – تمرین‌ها – ارتباط دادن‌ها) با یک تعداد تست کافی و استاندارد به آمادگی لازمه می‌رسید و در غیر اینصورت باید چندین برابر تست بزنید که تازه با تردید نسبت به یافته‌ها نیز همراه است.

*** در مطالعه همیشه تلاطم داشته باشد(مطالعه فعال) دریا هم اگر ساکت و آرام باشد به تدریج به مرداب تبدیل می‌شود یادداشت‌برداری، حاشیه‌‌نویسی، طبقه‌بندی وخلاصه نویسی و سازمان‌ دادن، برجسته و بارز ساختن نکات مهم مطالب مورد نظر، به زبان خود تکرار کردن مطالب و تصویر سازی ذهنی و تجسم عینی ...(مخصوصا برای دروسی که نیاز به اندیشه و تفکر بیشتری دارد) از جمله فنونی هستند که انسان را در هنگام مطالعه ، فعال نگه می‌دارند و نتیجه آن بالا رفتن تمرکز حواس و سرعت عمل است .

*** از تصاویر و نمودارهای کتابها حداکثر استفاده را بکنید و به آنها خوب دقت نمایید.   

 *** مطالب دشوار را به قسمت‌های ساده و کوچکتر تقسیم کنید. 

 *** تمرین کنید که مطلب را تند بخوانید، تندخوانی باعث صرفه‌جویی در وقت و تمرکز حواس می‌شود. 

*** بین میزان یادگیری با مدت زمانی که صرف آن می‌شود رابطه نزدیک وجود دارد. توصیه می‌شود که برای مطالعه وقت کافی در نظر بگیرید. 

*** از برخواندن مطلبی که قبلاً یاد گرفته‌اید برای شخص دیگری که بتواند اشتباهات شما را اصلاح و جاافتادگی‌های آن را گوشزد کند، بسیار مفید است. 

*** یکی از شگردهای یادگیری مطالب، استفاده از برگه نکته‌ها می‌باشد یعنی نوشتن نکته‌ای دارای اهمیت خاص بر روی یک برگه و دادن تعریفی از آن به زبان خودتان، که برای یادگیری موثر می‌باشد. 

*** حتی‌الامکان سعی کنید که مطالب را بفهمید و به خاطر بسپارید زیرا مطالبی که طوطی‌وار حفظ شده‌اند، خیلی زود فراموش خواهند شد. 

*** میزان از دست دادن مطالب و فراموشی حافظه، در خواب به مراتب کمتر از بیداری است. بنابراین بعد از آموختن یک مطلب علمی و مشکل(به خصوص قبل از امتحان) مدتی استراحتی مطلق داشته باشید.و با توجه به اینکه تحقیقات نشان داده است مطالعه در هنگام شب (قبل از خواب) و صبح زود، کارآمد است، بیشتر در این مواقع مطالعه مطالب جدید را انجام دهید . 

*** سعی کنید مطالب را به خاطر بسپارید و خلاصه آن را در ذهن خود تکرار کنید که یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مرحله در یادگیری درست، تکرار مطالب است. 

*** بکوشید به مطالب مطالعه شده معنایی مشخص بدهید و از روشهایی که به تجربه دریافته‌اید که بیشترین بازدهی را برای شما دارد، حداکثر استفاده را بکنید. 

*** بین مطالب جدیدی که می‌خواهید یاد بگیرید و مطالبی که قبلاً آموخته‌اید پیوند برقرار کنید. 

*** یکی از نقش‌های مهم در مطالعه، علاقه است. اگر باعلاقه مطالب را بخوانید، آن را بهتر درک می‌کنید و بیشتر به خاطر می‌سپارید. 

*** سعی کنید که پس از مطالعه هر مطلب، خود را تقویت کرده و احساس رضایتمندی کنید

*** زمانی که حواس شما به چیز دیگری باشد، حافظه نمی‌تواند مطلبی را به خاطر بسپارد و یا به یاد آورد. پس برای به خاطر سپردن و به یاد آوردن هر مطلب باید تمرکز حواس داشته باشید. 

*** نکات به یاد سپرده شده را، مرتبط‌تر و منظم‌تر طبقه‌بندی کنید، زیرا باعث می‌شود مطالب بهتر در خاطر بماند و به یاد آوردن آنها راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود. 

*** هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی از خودتان راضی نباشید و همواره برای بهتر شدن تلاش کنید و دائم رضایت خاطر خود را به تعویق اندازید. 

*** به یاد داشته باشید که این سالها کنکور تفهیمی شده و نمی‌توانید با دانش سطحی به رتبه‌های خوب فکر کنید باید دانش شما عمیق باشد و هر مطلبی را با دلیل و استدلال به خاطر بسپارید. 

*** تست زدن هیچ گاه نمی‌تواند جای یادگیری عمیق را بگیرد. داوطلبان عزیز باید بیش از هر چیز به یادگیری عمیق مفاهیم درس‌ها توجه کنند. اگرچه تجربه در پاسخ دادن به سؤالات چهار گزینه‌ای می‌تواند سرعت عمل در پاسخگویی را افزایش دهد ولی این عمل باید پس از یادگیری مباحث موجود در کتب درسی صورت پذیرد. 

*** معلوماتی که از راه تست زدن به دست می‌آید، چون معلوماتی غیرپیوسته و مجزا است، از نظر محتوایی بی‌ارزش بوده و در ذهن پایدار نمی‌ماند. دانش کسب شده از طریق تست زدن بیشتر جنبه حفظی دارد و فرد را به عادات تحصیلی نامطلوب سوق می‌دهد و برای آینده چنین فردی پایه مستحکم و قابل اعتمادی برای ادامه تحصیل نباید متصور باشیم. 

سؤال: یک حالتی در مورد برخی سؤال‌ها به برخی داوطلبان دست می‌دهد بعد از آزمون‌ها می‌گویند بلد بودم ولی نتوانستم حل کنم یا اینکه می‌گویند همه سؤال‌ها را بلد بودم ولی وقت کم آوردم می‌توانید علت را توضیح دهید؟ 

جواب: این موارد دلایل متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود: 

1) داوطلب کم‌کاری کرده است یعنی خودش را تحت فشار قرار نداده که در زمان محدود به تعدادی تست پاسخ دهد.2) داوطلب به دلایلی بر موضوع اشراف کامل ندارد و وقتی سؤال را می‌خواند می‌خواهد بین این سوال با یکی از نمونه سوال‌هایی که حل کرده است یا برایش حل کرده‌اند مشابهت برقرار کند اما اگر اصل آن مفهوم را بداند و خودش تجزیه و تحلیل کرده باشد دیگر مشکلی نخواهد داشت. 

راه حل چنین مشکلی را در یک جمله می‌تواند ارائه کرد و آن عبارت است از: ذهن به عنوان یک فاعل باید با مطلب درگیر شود و با یک قدرتی استدلال کند و با یک سرعتی انتقال اطلاعات را انجام دهد و این 3 بدست نمی‌آیند مگر اینکه قبل از آن در دوران آموزش به تجزیه و تحلیل عادت کرده باشد. 

*** آنچه شما سر جلسه آزمون در اختیار دارید قلم و کاغذ است که باید با آن مانوس شوید و سعی کنید که با بهره‌گیری از این دو، تمرکز حواس خود را بالا ببرید بعنوان یکی از کارکردهای قلم و کاغذ می‌توان گفت: اگر عادت دارید به اینکه خودتان یک صفحه از کتابی را که می‌خوانید در یک خط خلاصه کنید در واقع با این کار دائماً مشغولید به اینکه به یافته‌های ذهنی خود نظم بدهید و این بهترین است و تاکید می‌شود که از خلاصه‌نویسی دیگران استفاده نکنید چون در ذهنتان پایدار نمی‌ماند و سعی کنید خودتان آنچه از کل یک مفهوم برداشت می‌کنید به عنوان خلاصه برای خود یادداشت کنید. 

*** حجم مطالب درسی دوره پیش‌دانشگاهی بسیار بالا است و اگر مطالب این دوره را با کلاس درسی پیش نبرید و در آن تاخیر ایجاد نمائید جبران این عقب ماندگی بسیار کار سختی خواهد بود و یادتان باشد که اگر عقب ماندگی از مطالب دوره پیش دانشگاهی دارید در اولین قدم باید این عقب افتادگی را جبران کنید و خودتان را به کلاس درس و معلم برسانید مخصوصاً به این دلیل که برخی از مباحث این دوره در دروس پایه سال‌های قبل آمده است، به عنوان مثال (مبحث بردارها – حرکت شناسی – دینامیک و ...) که در فیزیک 2 دبیرستان آمده بود در دوره پیش دانشگاهی نیز تکرار شده است. 

*** در پایان ذکر این موضوع ضروری است که همواره در پی خلق راه های جدید و تازه برای درست مطالعه کردن خود باشید و به روشهای فوق قناعت نکنید ایجاد تازگی و طراوت به شما شور وشوق مضاعف می دهد

_________________________________________________

قدرت ذهن ناخودآگاه برای فهم بهتر

 

 

یکی از بهترین راه‌های تقویت توانایی یادگیری و بالا بردن نمراتتان این است که راه و روش کار کردن با قدرت ذهن ناخودآگاهتان را یاد بگیرید.

فرایند فکر کردن ناخودآگاه است و ما آگاهانه از نتایج آن باخبر می‌شویم. همه تغییرات در ناخودآگاه ما صورت می‌گیرد. زمانی که آمادگیش را داشته باشیم، با آگاهی از آن تغییر باخبر می‌شویم.

اما این یعنی چه؟ اگر علاقمندید بدانید این چه مفهومی دارد، مقاله را با ما دنبال کنید…

تقریباً دو میلیون بیت ( واحد اطلاعات ) در هر ثانیه وارد سیستم عصبی انسان می شود. تقریباً می توان گفت که ما با بمبارانی از اطلاعات روبه رو هستیم. برای حفظ سلامت عقل، ذهن هوشیار ما اکثر محرک ها را فیلتر می کند و میلر (۱۹۵۶) کشف کرده است که ما فقط می توانیم مثبت هفت یا منفی دو بیت اطلاعات در یک زمان استفاده کنیم.

این ذهن ناخودآگاه است که با سایر اطلاعات بالای هفت بیت (مثبت و منفی دو) سروکار دارد که در یک زمان خاص به آن توجه نمی کنید. به محض اینکه توجهمان را به چیزی می دهیم، آنوقت است که ذهنمان آگاه می شود. بعضی از قسمت های فیزیولوژی شما همیشه ناخودآگاه می ماند. این اصلاً نباید مایه تعجب باشد. ذهن ناخودآگاه ما همیشه مراقب ماست. ما که قلب، ریه ها، کلیه ها و سیستم ایمنی بدنمان را آگاهانه اداره نمی کنیم، می کنیم؟

می خواهیم به شما نشان دهیم که چطور برای دست یافتن به قدرت ذهن ناخودآگاهتان از ذهن آگاهتان بگذرید. ذهن ناخودآگاه تقریباً ۹۰% از کل قدرت ذهن شما را گرفته است، درمقابل ۱۰% از ذهنتان که برای فعالیت های روزمره از آن استفاده می کنید. ذهن ناخودآگاه گنجینه ای بسیار گرانبهاست، گنجینه ای از مهارت ها، حافظه، و تجربه.

قدرت تفکر مثبت را می توان با استفاده از تاییدات و تصدیق ها تقویت کرد. تصدیق یک عبارت کوتاه در زمان حال است که مداوماً برای تاثیرگذاشتن روی ذهن ناخودآگاه تکرار می شود. ایدآلترین آن باید کوتاه و کاملاً واضح باشد. این اهمیت زیادی دارد چون ذهن ناخودآگاه نمی تواند به سادگی عبارات و جملات طولانی و پیچیده را تحلیل کنذ. ذهن ناخودآگاه معمولاً با جملات کوتاه و مناسب بیشتر تاثیر می گیرد.

اما اکثریت مردم عادت به منفی اندیشی دارند. این یعنی بیشتر روی نقاط مشکل دار زندگی خود متمرکز می شوند و مداوماً اتفاقی را که دوست ندارند بیفتد، بر زبان می آورند. این مسئله معمولاً باعث می شود که مشکلات اصلی بیشتر و بیشتر شده و وضعیت حتی بدتر هم بشود. مثلاً یک دانش آموز ممکن است مداوم با خود بگوید:

“من هیچوقت در این امتحان موفق نمی شوم”.

یا “همیشه وقتی می خواهم درس بخوانم حواسم پرت می شود”.

یا “من نمی توانم روی درسم تمرکز کنم”.

دانش آموزی که مداوم این تاییدات منفی را با خود تکرار می کند، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، معمولاً به احتمال کمتری در امتحانات خود موفق می شود و هیچوقت نخواهد توانست روی درس خود تمرکز کند.

پشت هر احساس منفی یک فکر یا باور است و در اکثر موارد اینها افکار و عقایدی ناسالم هستند. از ناسالم منظور این است که نمی توانند به شما برای رسیدن به آنچه در زندگی می خواهید کمک کنند. یعنی هیچ خدمتی به شما نمی کنند.

باور (معمولاً ناخودآگاه) مثل ماشه اسلحه می ماند و باعث می شود که در برخی موقعیت های خاص زندگی شکست بخورید.

این را یادتان باشد: اگر مثبت فکر نکنید و فکرتان را با افکار و باورهای مثبت پر نکنید، آنوقت افکار منفی برای خالی کردن شکاف ها می آیند.

لطفاً هیچوقت توانایی های خودتان را دست کم نگیرید. هیچوقت نباید فکر کنید که توانایی انجام کاری را دارید یا نه. سوال اصلی این است که آیا می خواهید فلان کار را بکنید یا نه!

در مثالهای بالا، آن دانش آموز تاییدات منفی را وارد مغزش می کرد. درحالیکه باید آنرا با تاییدات مشابه اما مثبت آن جایگزین می کرد.

“من می دانم که در امتحاناتم موفق می شوم”.

یا “وقتی برای درس خواندن می نشینم، اصلاً حواسم پرت نمی شود”.

یا “قدرت تمرکزم رو به پیشرفت است”.

شاید انجام اینکار به نظر سخت بیاید، مخصوصاً در انجام کاری که به نظرتان خیلی دشوار است. اما باور کنید، این هم مثل خیلی چیزهای دیگر، فقط تمرین می خواهد.

هرچه این تاییدات را بیشتر و بیشتر با خود تکرار کنید، آگاهانه یا ناآگاهانه، سریعتر به واقعیت تبدیل خواهد شد. اما باید مراقب باشید چون این روش هم برای افکار منفی و هم مثبت به این خوبی عمل می کند. یک زمان عالی برای تکرار تاییدات مثبت قبل از خواب یا بعد از بیدار شدن در صبح است. در این اوقات، ذهن ناخودآگاه شما بیشترین ارتباط را با شما خواهد داشت. اگر بتوانید آن عبارات را در طول روز با خود تکرار کنید یا حتی بنویسید و کپی هایی ازآن را همه جای خانه بگذارید، خیلی بهتر خواهد بود.

یک جایگزین خیلی خوب این تاییدات “پیام های نیمه خودآگاه” است .

نظرات شما عزیزان:

بروز دانلود
ساعت10:36---7 ارديبهشت 1391
سلام دوست عزیز
ما اقدام به ساخت یه انجمن کردیم.خوشحال میشم بیای اونجا و عضو بشی
راستی ،چون انجمن ما تازه تاسیس شده،نیاز به مدیر داره،اگه از عهده این کار برمیای حتما توی تاپیک مربوطه(فراخوان جذب مدیر فعال) اعلام آمادگی کن.
آدرس ما:
http://broozdl.xzn.ir/Upload/


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 83
بازدید کل : 63115
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1